قصه برایم بگو ....

عشق بازی ما با خدا...

بیا خدا را گول بزنیم،من باهاش حرف میزنم تو فاصله هارو بردار...

قصه برایم بگو ....

قصه برایم بگو . قصه های خوب ، قصه هایی که مترسک ها در آن دل داشته باشند . قصه بگو . قصه هایی که کلاغها به خانه شان برسند و بی دلیل راه خانه شان را گم نکند و زیر گنبد کبود جز تو و من و خدا کسی نباشد . کسی نباشد که تو را بدزدد و من تنها شاهزاده موجود در افسانه ها باشم که بیام پیت .قصه بگو و بگذار واقعیت از تو جریان بگیرد و افسانه ها حقیقی شوند . من عاشق قصه ام ، قصه هایی که در آن گلها سهم و اندازه خارها باشند ، قصه هایی که درآن همه چیز اگر سفید نیست سیاه هم نباشد و قهرمان قصه با دارویی نمی رد ، به نوش دارویی منتظر نماند . قصه بگو . تو تلخ هم که بگویی شفا بخشی مثل دارویی که دهان جمع می کند از تلخی و کام می دهد از اثر بخشی . برای من قصه بگو . برای طفل گریز پای سربه هوا قصه بگو . من خوب جلد می شوم ، جلد خواب های بی تعبیر، قصه های بی پایان ،برای من تنها ، برای من قصه بگو



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, ] [ 23:11 ] [ ساناز ] [ ]

آوازک